پانیذ پانیذ ، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره

پانیذ مامان

امروز بعد از سالها دوباره تصمیم گرفتم بیام سراغ وبلاگ پانیذ جون امیدوارم بتونم ادامه بدم

شعرای کودکانه

1391/7/24 8:36
نویسنده : نازی
11,522 بازدید
اشتراک گذاری
 
توپولویم توپولو ٬صورتم مثل هلو٬چشم و ابروم سیاهه٬قد و بالام کوتاهه٬ مامان خوبی دارم٬ میشینه توی خونه٬میدوزه دونه دونه٬کت و شلوار منو٬پیرهن چین دار منو٬میپوشم خوشگل میشم مثل یه دسته گل میشم
 
 
************************
 
 
 
خرگوش من چه نازه گوشاش چقد درازه
مثل بخاریگرمه چه خوشگل و چه نرمه
دستاشو پیش میاره به روی هم میزاره
میخوره برگ کاهو میپره مثل آهو
 
============================== 
عروسک قشنگ من قرمز پوشیده٬ تورختخواب مخمل آبیش خوابیده٬یه روز مامان رفته بازار اونو خریده٬ قشنگ تر از عروسکم هیچکس ندیده٬عروسک من ٬چشماتو وا کن٬وقتی که شب شد٬اون وقت لالا کن٬حالا بریم توی حیاط با من بازی کن٬توپ بازی و شن بازی و طناب
بازی کن
 
--------------------------------------
لی لی لی لی حوضک ٬جو جو اومد آب بخوره افتاد تو حوضک
یکی گفت بریم دزدی٬یکی گفت چی بدزدیم٬ یکی گفت تشت طلا٬یکی گفت واااای جواب خدا رو کی میده٬یکی گفت من من کله گنده٬من من کله گنده
**************
دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده خبر داری نچ نچ بی خبری نچ نچ پس تو .....من هستی
***************
رفتم به باغی دیدم کلاغی کلاغ زاغی سنگ و برداشتم زدم به پایش
پایش خون آمد بردمش دکتر دکتر دوا داد آب انار داد امروز دادم خورد فرداش دیدم مرد
==================================
 
عمو زنجیرباف     بله ......... زنجیر منو بافتی       بله  ......  پشت کوه انداختی         بله
بابا اومده          چی چی آورده           نخودچی کیشمیش         بخورو بیا
باصدای چی؟
*************************************
 
 
پاییزه٬پاییزه٬برگ درخت میریزه
هواشده کمی سرد روی زمین پر از برگ
ابر سیاه و سفید رو آسمون و پوشید
دسته دسته کلاغا میرن به سوی باغا
همه میگن به یک بار قار و قار و قار وقار
******************
 
 
منم بچه مسلمان که دارم دین و ایمان کتابم هست قرآن رسولم داده فرمان به وقت صبحگاهی کنم شکر الهی
*****************
یادت میاد اون روزا بستنی داشتیم.....بستنی مون شیرین بود مشتری داشتیم....
 
مشتریمون کچل بود دوسش نداشتیم
 
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
 
 
 
 
اتل متل توتوله ٬گاو حسن چه جوره ٬ نه شیر داره نه پستون٬ گاوشو بردن هندستون٬ یک زن کردی بستون ٬اسمش و بذار عمقزی٬ دور کلاش قرمزی٬هاچین و واچین٬ یه پاتو ورچین
*******************
تاپ تاپ خمیر٬  شیشه پر پنیر٬  دست کی بالا
****************
 

 

ما گلهای خندانیم

فرزندان ایرانیم

ایران پاك خود را

مانند جان می دانیم

 

 

ما باید دانا باشیم

هشیار و بینا باشیم

از بهر حفظ ایران

باید توانا باشیم

 

 

آباد باشی ای ایران

آزاد باشی ای ایران

از ما فرزندان خود

دلشاد باشی ای ایران

 

 

====================================
 

عروسك قشنگ من، قرمز پوشیده

تو رختخواب مخمل، آبی خوابیده

یه روز مامان رفته بازار، اونو خریده

قشنگتر از عروسكم ، هیچكس ندیده

 

عروسك من، چشماتو وا كن

وقتی كه شب شد، اونوقت لالا كن

 

 

عروسك قشنگ من، قرمز پوشیده

تو رختخواب مخمل، آبی خوابیده



===========================================

 

لا لا لا لا لا لا لا لا لا لا لا لا لا لا لا لا لا لا......

 لالایی

 لالایی کن بخواب خوابت قشنگه

 گل مهتاب شبات هزار تا رنگه

 یه وقت بیدار نشی از خواب قصه

 یه وقت پا نزاری تو شهر غصه

 لالایی کن مامان چشماش بیداره

 مثل هر شب لولو پشت دیواره

 دیگه بادکنک تو نخ نداره

 نمی رسه به ابر پاره پاره

 

شنبه شروع هفته اس        

وقت تلاش وکاره

یکشنبه ودوشنبه

هرکسی کاری داره  

سه و سه وسه سه شنبه  

روزمیان هفته  

وقتی که چهارشنبه شد

  دیگه سه شنبه رفته  

چه خوبه پنج شنبه ها

 دوسش دارن بچه ها    

شبش روخوب میخوابن  

 به انتظارفردا    

وقتی رسیدبه جمعه  

هفته دیگه تمومه    

هرکسی خوش نباشه   هفته اون حرومه

 

=========================================

دخترما مثله گله   گله و گله         

 مثل یه شاخه پرگله   گله وگله

خوشگل و ناز و تپلههههه        

موهاش تمیز ودندوناش سفیده

لباساشو مامان اتو کشیده

بچه به این مرتبی کی دیده

بسکه نازنینه مثل عسل شیرینه

بین  همه بچه ها راستیکه بهترینهههه

بچه به این با ادبی کی دیده

هان کی دیدههههه ؟؟؟؟                                     

 
=========================================

سيب

وقتي يه سيب قلقلي
پيرهن قرمز مي پوشه
دوست داره گوشت و آب شو
اين بخوره، اون بنوشه

موز شکلکــــ هـ ـاے آینـــ ـ ـــــاز

موز طلايي رو ببين
مال كيه؟ مال منه
واي اگه ميمون ببينه
از دست من قاپ مي زنه

پرتقال

قشنگه پوست پرتقال
به رنگ خورشيد مي مونه
قطره به قطره چون طلاست
آبي كه در قلب اونه 

ليمو شیرین 

ليمو چه شيرين و چه ترش
خيلي مفيده هميشه
از اين دو ميوه ي پر آب
شربت خوب درست مي شه

توت فرنگي

اين چيه؟ توت فرنگيه
ميوه ي تابستونيه
به چه مفيد و خوشمزه ست!
تو هم بخور ببين چيه! 


==================================
 

حسنی شاگرد اوله

حسنی ببین صدای چیه   

  پشت در حیاط کیه

 

 ببین کیه درمی زنه

 می خواد به ما سربزنه

 

 صدای اشنا بود

 مملی ناقلا بود

 

 حسنی که در رووا کرد

  مملی  اونو صدا کرد

  

حسنی بریم به رود خونه

 فرار کنیم از تو خونه

 

بریم به صحرا و دشت

  یه بازی خوب مشت

 

 مملی برو من نمی ام

 همین کلام ختم کلام

 

 چرا نمی ای به بازی

  تو که یه رفیق نازی

  

الان چه وقت بازیه

  اقا مملی حرفا چیه

 

 می خوام تو خونه بمونم

 چونکه می خوام درس بخونم

 

 حسنی می ره به مدرسه

  سر کلاس هندسه

  

مملی توکوچه ها وله

  حسنی شاگرد اوله

 

===========================================

 

حسنی بی دندون شده


حسنی بی دندون شده
زار و پریشون شده

بی احتیاطی کرده
حالا پشیمون شده

با دندوناش شکسته
بادام سخت و پسته

مک زده به آب نبات
هی جویده شکلات

قندونو خالی کرده
وای که چه کاری کرده

دونه دونه دندوناش
خر
اب شدن یواش یواش
 
تا خونه همسایه ها
می آدصدای گریه هاش

 

====================================================

با شیر آب بازی نکن
نگاه تو مثل موش شدی
نازی شیطون بلا
چقدر تو بازیگوش شدی

خوبه از من یاد بگیری
ببین دارم گل میکشم
مداد زرد من کجاست
میخوام یه بلبل بکشم


 

===================================

ده تا جوجه

رفتن تو کوچه.

يکي شون دويد دنبال دونه

نه تاي ديگه باقي ميمونه.



از نه تا جوجه

يکي شون اومد، پيش مرغابي:

-مرغابي شب ها، کجا مي خوابي؟

اگر بشماري، دونه به دونه

هشت تاي ديگه، باقي مي مونه.



از هشت تا جوجه

يکي شون دويد، رفت اون گوشه

توي قفس، آقا خرگوشه

هر کي ندونه، مرغه مي دونه

هفت تاي ديگه، باقي مي مونه.



از هفت تا جوجه

پيشي که اومد، همه ترسيدن

اين ور دويدن، اون ور دويدن

يکيشون دويد داخل خونه

شش تاي ديگه، باقي مي مونه.



از شش تا جوجه

يکيشون پريد رو پاي هاپو

گفت: آهاي هاپو!

چي ميگي؟ بگو!

وسط حياط، کنار لونه

پنج تاي ديگه، باقي مي مونه.



از پنج تا جوجه

يکي شون به يک، ببعي رسيد

که چوپونه داشت، پشماشو مي چيد

همون جا ايستاد، پيش چوپونه

چهارتاي ديگه، باقي مي مونه.



از چهار تا جوجه

يکي شون اومد، پيش الاغه

به الاغه گفت:

-دماغت چاقه؟

سواري دادن، برات آسونه؟ ازچهارتا جوجه

سه تاي ديگه، باقي مي مونه.



از سه تا جوجه

يکي شون اومد نزديک بزي:

-حالت چطوره، آي خاله قزي؟

توي چمن و شبدر و پونه

دوتاي ديگه، باقي مي مونه.



از دو تا جوجه

يکي شون اومد، پيش دختره:

-خانوم خانوما، شير دوشيدي؟

به من هم ميدي؟

از دو تا جوجه، تنها يه دونه

روي علف ها، باقي مي مونه.



جوجه تنها، رفت توانباري

گفت: آقا اسبه!

از تو انباري، خبري داري؟

اسبه گفت: آره!

نه تا جوجه، توپول و موپول، توي انباره.



جوجه ها همه بيرون اومدن

حالا دوباره ده تا شدن.

 

================================

 

 

ای بچه بی دندون                               

نرو سراغ قندون

 

اینقدر نخور شیرینی                          

شب خواب بد می بینی

 

خواب یه کرم گنده                             

که دندوناتو خورده


 

==============================


 

کی بود کی بود؟

یه لوله ی دراز بود

تو اون پُر از گاز بود

یه روز بوشو شنیدم

ولی اونو ندیدم

گفتم مامان این کیه

بوی خطرناکیه!

مامان اومد شیر گاز و ببنده

دیدم داره می خنده

بو ها، نه از لوله، نه از شیر بود

فقط بوی پیاز داغ و سیر بود

 

شاعر: ناصر کشاورز



======================================

 

بازدید : 25 مرتبه

 

 

کی بود کی بود؟

برق بود، پریز بود

دو تا سوراخِ ریز بود

یه مورچه ی دیوونه

رفت تو سوراخ، دنبال آب و دونه

گفتم نرو برق داره

این جا با لونه ی شما فرق داره

رفت و دیگه برنگشت

تا ساعت هفت و هشت

حالا براش گریه دارم یه خُرده

برق شاید اونو گرفته بُرده

 

شاعر : ناصر کشاورز

======================================
 


خوشحال و شاد و خندانم 

خوشحال و شاد و خندانم

 قدر دنيا رو مي دانم
خنده کنم من

دست بزنم من

 پا بکوبم من 
 شادانم
.
در دلم غمي ندارم

زيرا سلامت هست جانم
عمر ما کوتاه س

 چون گل صحراست
 پس بياييد شادي کنيم
.
بياييد با هم بخوانيم

 ترانه جواني را
عمر ما کوتاه س

 چون گل صحراست


 پس بياييد شادي کنيم
.
گل بريزم من

 از توي دامن بر روي خرمن

 شادانم

  ======================================

می خوام یه غنچه باشم میون باغچه باشم

برگامو هی وابکنم،ببندم،وقتی که آفتاب می تابه بخندم

برم به مهمونی شاپرک ها،

قصه بگم برای کفشدوزک ها

(غنچه اسیر خاکه منتظرآفتابه وقتی که تشنه باشه،توآرزوی آبه)

 

می خوام یه ماهی باشم توآب آبی باشم

پیرهن سرخ پولکی بپوشم،ازآب پاک چشمه ها بنوشم

باله هامو،وابکنم ،ببندم شناکنم شادی کنم بخندم

(ماهی فقط توآبه،توحوض ورود ودریاست شایدکه ازصبح تاشب توفکردشت وصحراست)

 

می خوام یه بره باشم میون گلّه باشم

همیشه باشم توی دشت وصحرا بدوبدوکنم توی صخره ها

بازی کنم توصحراها بچرم ازاین تپّه به اون تپّه بپّرم

(بره دلش می ریزه ،چون که خوراک گرگه برای گرگ بدجنس یه لقمه ی بزرگه!)

 

می خوام یه گرگ باشم ،خیلی بزرگ باشم

شب که می شه حمله کنم به گله!بگیرم یک دو سه تا بره!(محکم بگویید)

بگم منم گرگ سیاه صحرا،بترسن ازمن همه ی بره ها

(گرگه که دل سیاهه ،هیچ کس دوستش نداره،توآسمون آبی نداره یه ستاره)

چه خوب چه خوب!نه ماهی ام نه غنچه نه گرگم ونه بره!

 

منم منم یه بچه!

می خوام کتاب قصه مو بخونم همین جا پیش مادرم بمونم!

 

======================================== 

 

 تولدم

 

يك دانه چوب كبريت
شمع تولدم بود
مهمان من در اين جشن
تنها دل خودم بود
شايد به كارهايم
يا شعر من بخندي
كيك تولدم بود
يك تكه نان قندي
يك مورچه مرا ديد
يك ذره كيك هم خورد
يك ريزه كند و آن را
با خود به لانه اش برد
در راه هر كه را ديد
دعوت به جشن ما كرد
برگشت و چند مهمان
همراه با خود آورد
با اين كه دوستانش
خيلي زياد بودند
از كيك كوچك من
خوردند و شاد بودند

 


===============================
 

 


فصل باران


چتر سفيد و قرمز
زرد و بنفش و آبي
مثل شكوفه هاي
سيب و به وگلابي
روي سربچه هاست
تو راه كودكستان
تو فصل پاييز شده
مدرسه ها گلستان
بارون مياد جَرجَر
تو كوچه و خيابون
شر شر آب مي خونه
رسيده فصل بارون
 

===================================================== 

ali-kocholo2.jpg

لي لي لي لي , لي لي لي حوضك

علي كوچولو اين مرد كوچك

علي كوچولو تو قصه‌ها نيست

مثل من و توست

اون دور دورا نيست

نه قهرمانه

نه خيلي ترسو

نه خيلي پر خرف

نه خيلي كم رو

خونه‌شون در داره

در خونه‌شون كلون داره

حياط داره

ايوون داره

اتاقش طاقچه‌داره

حياطش باغچه داره

باغچه‌ كه دورش گلكاري

كنار حوضش بلبلي

لاي لاي لاي

لي لي لي حوضك

لي لي لي

اين مادرشه

مادر علي

مامان خوبش

چه مهربونه

علي كوچولو

اينو مي‌دونه

اينم باباشه

چه خاليه جاش

رفته به جبهه

خدا به‌همراش

علي كوچولو

چه خوب و نازه

واسمون داره

حرفاي تازه..............

 

 


 

 
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

شكيبا
6 آذر 94 22:11
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخيييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييي خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببب بببببببببببببببببببببببببوووووووووووووووووووووووددددددددددددددددد