پانیذ پانیذ ، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره

پانیذ مامان

امروز بعد از سالها دوباره تصمیم گرفتم بیام سراغ وبلاگ پانیذ جون امیدوارم بتونم ادامه بدم

ماه مهر

1391/6/30 20:57
نویسنده : نازی
407 بازدید
اشتراک گذاری

 

1.gif15.gif20.gif

دیروز که با عمه ملیحه رفته بودم بیرون دیدم که بچه ها با چه شور و حیجانی دارن خرید مدرسه می کنن یاد کودکی خودم افتادم و یک خنده ای به لبم نشست و با خودم گفتم که کی بشه برای تو خرید مدرسه کنم .

به امیدروزی که دخترنازم اولین قدمهاش روبه سوی مدرسه برداره ومن  لذت اون روزروثبت کنم .

2.gif33.gif

وتو تکراردوباره کودکی ام هستی ومن لذت  باتوکودکی کردن را دوست دارم

 


 

اولین روزدبستان بازگرد  

کودکیهاشادوخندان بازگرد

  

بازگردای خاطرات کودکی

 برسواراسب های چوبکی  

 

خاطرات کودکی زیباترند

 یادگاران کهن ماناترند

  

 درسهای سال اول ساده بود  

آب رابابابه ساراداده بود

  

 درس پندآموزروباه وخروس 

روبه مکارودزدچاپلوس  

 

کاکلی گنجشککی باهوش بود

 فیل نادانی برایش موش بود  

 

روزمهمانی کوکب خانم است

سفره پرازبوی نان گندم است

 

باوجودسوزوسرمای شدید

 ریزعلی پیراهن ازتن می درید  

 

تادرون نیمکت جامیشدیم

 ماپرازتصمیم کبری میشدیم  

 

پاک کن هایی زپاکی داشتیم

یک تراش سرخ لاکی داشتیم

 

 

 کیفمان چفتی به رنگ زردداشت  

دوشمان ازحلقه هایش دردداشت

 

 گرمی دستانمان ازآه بود

برگ دفترهامان به رنگ کاه بود

 

 مانده درگوشم صدایی چون تگرگ

 خش خش جاروی باباروی برگ  

 

 همکلاسی های من یادم کنید  

بازهم درکوچه فریادم کنید

 

همکلاسی های درس ورنج وکار

بچه های جامه های وصله دار

 

کاش هرگززنگ تفریحی نبود

جمع بودوهرگزتفریقی نبود

  

کاش میشدبازکوچک میشدیم

لااقل یک روزکودک میشدیم

  

یادآن آموزگارساده پوش 

یادآن گچهاکه بودش روی دوش  

 

ای معلم نام وهم یادت بخیر

یاددرس آب وبابایت بخیر

 

ای دبستانی ترین احساس من  

بازگرداین مشق هاراخط بزن . . .

kaartjenaardebrugklas.gif

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)