پانیذ پانیذ ، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره

پانیذ مامان

امروز بعد از سالها دوباره تصمیم گرفتم بیام سراغ وبلاگ پانیذ جون امیدوارم بتونم ادامه بدم

خدایا شکرت

1391/8/29 1:17
نویسنده : نازی
231 بازدید
اشتراک گذاری

روزی مردی خواب دید به عالم فرشتگان رفته است.
در هنگام ورود، دسته بزرگی از فرشتگان را دید که مشغول باز کردن چیزهایی هستند که با پیک از زمین می آیند.

او جلو رفت و پرسید: شما دارید چه کار می کنید؟
یکی از فرشته ها گفت: این جا بخش دریافت است. این جا ما دعاها و تقاضاهای مردم از خدا را دریافت می کنیم.
مرد کمی جلوتر رفت و دوباره دسته بزرگی از فرشتگان را دید که چیز هایی را بسته بندی و به پیک ها تحویل می دهند.

ازاو پرسید:شما دارید چه کار می کنید؟
یکی از فرشتگان گفت: این جا بخش ارسال است.
ما چیزهایی که مردم تقاضا کرده اند برای آن ها می فرستیم.
مرد کمی جلوتر رفت و فرشته تنهایی را دید که بیکار نشسته.

ازاو پرسید: چرا شما بیکارید؟
فرشته گفت: کار من این است که تشکرهای مردم را پس بگیرم.
وقتی چیزهایی که مردم نیاز داشتند به آن ها رسیده، باید خدا را شکر کنند.
ولی افراد معدودی این کار را می کنند. مرد پرسید:
مردم چگونه باید خدا را شکر کنند؟ فرشته جواب داد: خیلی ساده،

فقط کافیست بگویند خدایا شکر!

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)