پانیذ پانیذ ، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره

پانیذ مامان

امروز بعد از سالها دوباره تصمیم گرفتم بیام سراغ وبلاگ پانیذ جون امیدوارم بتونم ادامه بدم

حرفهای تازه

1392/3/3 10:37
نویسنده : نازی
721 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز داشتیم میرفتیم پارک که دیدم داری میلنگی وبه من می گی پام درد میکنه اولش ترسیدم گفتم چی شده مامان جون تو هم بدون هیچ مکثی گفتی ترم پامو نزدم پام درد میتونه (کرم پامو نزدم پام درد میکنه ).

نمیدونستم چی بگم فقط محکم تو بغلم فشارت دادم و یک بوس آبدار کردمت دلم خنک شد .

شبش هم که خونه باباجون بودیم و اونها مهمون داشتن روتو کردی به نی نی مهمونشون و دوتا کیلیبس دادی به اونو گفتی بیا منو آرامش کن (بیا منو آرایش کن) یه چیزی شنیده بودی.

عاشقتم عاشق سخن گفتنت و نازو ادات .

یه دنیا دوستت دارم  .

اینقدر این کلمه رو موقع شیر دادن پوشک عوض کردن غذا دادن و ................... تکرار کردم که تو هم این کلمه رو دایم به من میگی و من هم با یک بوس محکم به تو میگم

دوسسسسسسسسسسسسسسستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت دارمممممممممممممممم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامانی
5 خرداد 92 2:43
سلام مامان نازی خوبین ؟ خیلی براتون نظر گذاشتم اما جواب از شما دریافت نکردم مثل همیشه زیبا بود.تبریک میگم. راستی لینک تون کردما!!!
مامان پارسا
16 خرداد 92 23:46
عزیزم چه شیرین زبونی شدی ماشالا


ممنون عزیزم