پانیذ پانیذ ، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره

پانیذ مامان

امروز بعد از سالها دوباره تصمیم گرفتم بیام سراغ وبلاگ پانیذ جون امیدوارم بتونم ادامه بدم

جملات کوتاه

تنها و ظیفه تو در زندگی      این باش د:                        با خودت رو راست باش.. ........................................................................................................   بعضی ترانه‌ها را می توان بارها و بارها گوش داد بعضی انسان‌ها را می‌توان بارها و بارها دوست داشت ! ایلهان برک   ......................................................................................................   قدر آدمها...
9 تير 1392

جمله های کوتاه!!

    ١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١ بابا جون، من رمز واقعی خوشبختی را کشف کرده ام و آن این است که باید برای حال زندگی کرد و اصلا نباید افسوس گذشته را خورد یا چشم به آینده داشت، بلکه باید از همین لحظه بهترین استفاده را برد ! بابالنگ دراز جین وبستر    ١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١١ گفت خیلی میترسم، گفتم چرا ؟ گفت چون از ته دل خوشحالم... این جور خوشحالی ترسناک است…پرسیدم آخر چرا و او جواب داد وقتی آدم این جور خوشحال باشد سرنوشت آماده است چیزی را از آدم بگیرد! بادبادک باز خالد حسینی   ١١١١١١١١١١...
8 تير 1392

......

هرگز چیزی که باعث لبخند تو میشود را فراموش نمیکنم . ...
7 تير 1392

امید من

من تو رو از پري دريا گرفتم تو رو از عطر خوش گلها گرفتم   در جواب اون همه دعا و خواهش هديه اي هستي که از خدا گرفتم   اي همه شيريني رويا . تو رو من از نسيم اونور ابرا گرفتم   خوش آمدي به خانه دل خوش آمدي . خوش آمدي   باغ از تو شد ويرانه دل خوش آمدي . خوش آمدي   خوش آمدي... روز تولد تو ستاره ها دميدن   پرستوهاي عاشق به خونشون رسيدن روز تولد تو بخت من از راه رسيد   نيمه جوني . جون گرفت . تشنه . به دريا رسيد تکرار حرفاي مني مثل سرود زندگي   عشقت شده براي من . بود و نبود زندگي خوش آمدي به خانه دل   خوش آمدي ...
2 تير 1392

و اما مادر

      گویند مرا چو زاد مادر، پستان به دهن گرفتن آموخت / شبها بر گهواره من، بیدار نشست و خفتن آموخت یک حرف و دو حرف بر زبانم، الفاظ نهاد و گفتن آموخت / لبخند نهاد بر لب من، بر غنچه گل شکفتن آموخت دستم بگرفت و پا به پا برد، تا شیوه راه رفتن آموخت / پس هستی من ز هستی اوست، تا هستم و هست دارمش دوست     مــــــــــــــــــادر يعني وقتی از شیمی درمانیش برگشت، غذایی که پسرش هوس کرده بود رو درست کرد                   خدا کنه اغوش گرم مادر هی...
2 تير 1392

بدون عنوان

  شادی . سعادت .و خوشبختی را برایت آرزو می کنم . دوستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت دارمممممممممممممممممممممممممممم این کلمه ای است که دوست دارم همیشه بهت بگم ...
2 تير 1392

مکه

مکه، چند خطی با زنده یاد حسین پناهی در مکه که رفتم خیال میکردم دیگر تمام گناهانم پاک شده است...  غافل از اینکه تمام گناهانم گناه نبوده و تمام درست هایم به نظرم خطا انگاشته و نوشته شده بود. در مکه دیدم خدا چند سالیست که از شهر مکه رفته و انسانها به دور خویش میگردند! در مکه دیدم هیچ انسانی به فکر فقیر دوره گرد نیست... دوست دارد زود به خدا برسد و گناهان خویش را بزداید غافل از اینکه آن دوره گرد خود خدا بود! در مکه دیدم خدا نیست و چقدر باید دوباره راه طولانی را طی کنم تا به خانه خویش برگردم و در همان نماز ساده خویش تصور خدا را در کمک به مردم جستجو کنم... آری، شاد کردن دل مردم همانا برتر از رفتن به مکه ایست که خدایی در آن نیست...   ...
2 تير 1392