عکس مامان نازی
یک روز پانیذ به من گفت که مامان می خوام عکس تو رو بکشم و شروع کرد به کشیدن این عکس ...
نویسنده :
نازی
20:49
عکسای مسافرت پاییزه پانیذ
دستا بالا
چند روز پیش که پانیذ من خیلی شیطون بلا شده بود و تو یک روز چهار دست لباس کثیف کرده بود بار آخر من خیلی عصبانی شدم و از بی دقتی این دختر کلافه و موقع لباس عوض کردن با عصبانیت بهش گفتم ساکت دستاتو ببر بالا یک دفعه دیدم که پانیذ داره گریه میکنه و میگه نه منو نکش تو می خوای منو بکشی تو رو خدا مامان منو نکش داشتم از خنده زیاد خفه میشدم بچم فکر کرده که من تفنگ دستمه و مثل فیلما که میگن دستا یالا و طرف رو می کشن منم می خوام اونو بکشم دیگه عصبانیتم تبدیل به خنده شد و مدتها که این موضوع یادم می اومد نا خود آگاه خندم می گرفت .
نویسنده :
نازی
16:13
بدون عنوان
عید قربان
خنجر شوق بر حنجر نفس عيد قربان جلوه گاه تعبد و تسليم ابراهيميان حنيف است . فصل قرب يافتن مسلمآنان به خداوند، در سايه عبوديت است . اگر ابراهيم خليل ، در اجراى فرمان پروردگارش ، خنجر بر حنجر اسماعيل مى نهد، اگر اسماعيل ذبيح ، پدر را در اجراى امر خدايى ، تشويق و ترغيب مى كند، اگر شيخ الانبياء در نهادن كارد بر حلقوم فرزندش ، لحظه اى ترديد و توقف نمى كند؛ همه و همه ، نشانه مسلمانى آن پدر و پسر و شاهد صداقت در عقيده و عشق ، و وفادارى در قلمرو بندگى ... ...
نویسنده :
نازی
16:45
امان از دست این دو پسر
چند وقتی میشه که اینترنت خونه قطع شده اونم از دست یاسین و محمد رضا این دو تا گل پسر عزیزو هنوز هم وقت نشده درستش کنم برای همین یک چند وقتی میشه که من غیبت دارم
نویسنده :
نازی
16:40